جدول جو
جدول جو

معنی کریم خان - جستجوی لغت در جدول جو

کریم خان(کَ)
حاج محمدکریم خان کرمانی، ابن ابراهیم خان قاجار کرمانی. از علمای نامی اواخر قرن سیزدهم هجری و از تلامذۀ سید کاظم رشتی بود و آنچه از بعضی مسموع افتاد درس شیخ احمد احسائی را نیز دید. وی رئیس و سرسلسلۀ یک فرقه از طایفۀ شیخیه می باشد که به حاج کریم خانی معروفند. حاج محمد کریم خان از کبرای علما معدود و در جمیع فنون عقلیه و نقلیه دعوی استادی می نمود. از جماعت بعد از سیدکاظم رشتی گروهی بر وی گرویدند و او را رکن چهارم از ارکان اصول عقاید خویش گرفتند. سید محمدعلی باب در کتاب بیان در شأنش گفته ان الکریم کان فی الکرمان کریما. وی در زمان ناصرالدین شاه رساله ای در رد باب نگاشت که به طبع رسیده است. وفاتش در سال 1288 ه. ق. در کرمان اتفاق افتاد. از تألیفات اوست: ارشادالعوام در عقاید به فارسی که به چاپ رسیده است، تقویم المعراج در رد ایراداتی که بر شیخیه کرده اند، جوامع العلاج در طب به عربی که میرزاحسن بن علی اکبر محیط کرمانی آن را به پارسی ترجمه نموده است، جهادیه به فارسی که در 1273ه. ق. هنگامی که قشون انگلیس به بوشهر وارد شد برای تشویق مردم به جهاد نگاشته شده، دقایق العلاج در طب، رجوع الشیاطین، الفطره السلیمه والطریقه المستقیمه، فصل الخطاب در حدیث. (از ریحانه الادب ج 3 ص 360)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ)
کریمخان زند پسر ایناق. از طوایف لک بود. پس از فوت پدر با برادرش صادق خان بزرگ طایفۀ زند شد در 1162 هجری قمری به سپاه ابراهیم خان، برادرزادۀ نادرشاه پیوست، چون ابراهیم به دست شاهرخ نوۀ نادر کشته شد کریمخان قدرتی یافت و سرانجام بر علیمرادخان بختیاری و محمدحسن خان قاجار وآزادخان افغان و فتحعلیخان افشار پیروز شد و به استثناء آزادخان دیگر رقیبان او کشته شدند. علیمرادخان پس از شکست از کریمخان زند از شیراز به کرمانشاه رفت و شاه اسماعیل سوم که قبلاً به پادشاهی نشسته بود به کریمخان پیوست (1165 هجری قمری) و کار کریمخان بالا گرفت و چون خویشتن را وکیل وی کرده بود به وکیل معروف شد. علیمرادخان در کرمانشاه سپاهی فراهم آورد و به مقابلۀ کریمخان شتافت، اما در ناحیۀ بیل آور شکست خورد و به دست محمدخان زند کشته شد. محمدخان از بزرگان زندیه بود که از کریمخان روی گردان شده و به علیمرادخان پیوسته بود. اما پس از کشتن علیمرادخان مورد عفوکریمخان قرار گرفت. پس از این واقعه، کریمخان برای دفع محمدحسن خان به گرگان لشکر کشید، اما کاری از پیش نبرد. در این میان، شاه اسماعیل سوم به اردوی محمدحسن خان پیوست و او را نایب السلطنه کرد، بدین جهت شکست در سپاه کریمخان افتاد و به اصفهان عقب نشست. در نبرد دیگری که در سال 1171 هجری قمری درگرفت، کریمخان ازاصفهان به شیراز رفت و متحصن شد. اما سپاه محمدحسن خان نتوانست محاصرۀ شیراز را ادامه دهد و ناچار به استراباد بازگشت و در جنگی به دست شیخ علیخان زند کشته شد. از رقبای دیگر کریمخان آزادخان افغان سردار سپاه نادر بود که داعیه سلطنت داشت. در 1167 هجری قمری در نبردی که میان او و کریمخان در ناحیۀ بروجرد درگرفت کریمخان شکست خورد، اما سرانجام کریمخان بر او غلبه کرد و او در 1175 هجری قمری خود را تسلیم کریمخان کرد و تا آخر عمر مورد محبت خان زند بود. در سالهای 1174 و 1175 هجری قمری کریمخان به دفع فتحعلیخان افشار آرشلو پرداخت. ابتدا در ناحیۀ قره چمن از وی شکست خورد، اما سرانجام بر وی غلبه کرد و فتحعلیخان به ارومیّه گریخت. کریمخان 9 ماه ارومیّه را محاصره کرد و در 1167 هجری قمری فتحعلیخان تسلیم شد و مورد محبت او قرار گرفت، اما چون سوء نیت وی بر کریمخان مسلم شد امر به کشتن او داد. در 1177 هجری قمری والی بغداد به تحریک مولی مطلب مشعشعی به خوزستان تاخت. کریمخان به خوزستان رفت و طایفۀ آل کثیر و کعب را سرکوب کرد و لشکری به سرکردگی صادق خان برادر خویش به بصره فرستاد و آنجا را تصرف کرد. پس از این به تنظیم امور پرداخت و در آباد کردن شیراز کوشش بسیار نمود و سرانجام در1193 ه. ق. در شیراز درگذشت. مدت سلطنتش سی سال و هشت ماه و نه روز بود. کریمخان تنومند، قوی هیکل، نیرومند، شجاع و رئوف بود و با پیروان مذاهب مختلف به عدل رفتار می کرد. در لباس تکلف نمی کرد و گاهی لباسش مندرس می نمود. خود را به جواهر نمی آراست شبها مجلس عیش می آراست و شراب می خورد، اندک می خوابید و روزی دو بار سلام عام می داد مسکوکات وی نقشی چنین داشته است:
تا زر و سیم در جهان باشد
سکۀ صاحب الزمان باشد
که در بالای آن کلمه یا کریم نقش کرده بودند. سجع مهر وی این بوده است: یا من هو به رجاء کریم. (از تاریخ رجال ایران بامداد ج 3 صص 168-175). رجوع به همان کتاب، مجمل التواریخ گلستانه، تاریخ ایران سایکس ج 2 صص 399-409، تاریخ ایران سرجان ملکم و تاریخ ایران عباس اقبال شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
موضعی است به جنوب چوتفوال نزدیک مصب رود تجن بنواحی شمال غربی مرو
لغت نامه دهخدا
(قَرْ یَتُ عَ دِلْ لاه)
دهی است از دهستان سملقان بخش مانۀ شهرستان بجنورد واقع در 31 هزارگزی جنوب باختری مانه و 2 هزارگزی شمال شوسۀ عمومی بجنورد به اسفراین. موقع جغرافیایی آن جلگۀ گرمسیر است. سکنۀ آن 463 تن. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات، بنشن، میوه جات، پنبه، کنجد. شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. به اصطلاح محلی قویه خان نیز گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(فَی ی)
دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل که دارای 150 تن سکنه است. آب آن از رود خانه هیرمند و محصول عمده اش غله و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
کریم سان. چون مردم کریم. همانند کریم:
وگر کریم شود آرزوت نام و لقب
کریم وارت فعل کرام باید کرد.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(کَ خِ)
با خصال مردم کریم:
جاوید شاد باد و تن آسان و تندرست
آن مهتر کریم خصال ملک نژاد.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد. سکنۀ آن 307 تن. آب آن از چشمه. محصولات عمده آن غلات و توتون و حبوب و صنایع دستی آنجا جاجیم بافی می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ مَ)
محلی است در راه کرمان. (حاشیۀ تاریخ سیستان ص 239)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است مرکز دهستان گرمخان بخش حومه شهرستان بجنورد، واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری بجنورد. سر راه شوسۀ عمومی بجنورد به قوچان. هوای آن معتدل، دارای 329 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود و محصول آن غلات و بنشن و تریاک و باغات انگور دارد. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. دفتر ازدواج و طلاق دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
در فرهنگ برهان قاطع و انجمن آراو جز آن نوشته اند: کریمان نام جد دوم رستم زال است که پدر نریمان باشد. و ولف در فهرست لغات شاهنامه و نیز فرهنگ آنندراج نوشته اند: نام یک پهلوان ایرانی که پدر نریمان بوده است. اما این معنی نادرست است و منشاء آن ظاهراً بیت زیر است از شاهنامه:
همان سام پور نریمان بود
نریمان گرد از کریمان بود.
(از یادداشت مؤلف).
در اینجا کریمان جمع کریم عربی است. رشیدی بیت زیر را از فردوسی شاهد آورده و انتساب آن بدان گویندۀ بزرگ مورد تأمل است:
به بالای سام نریمان بود
بمردی و زور کریمان بود.
(ازحاشیۀ برهان چ معین).
، نام شهر کرمان هم بوده است. (برهان). در مؤید گفته که نام شهر کرمان کریمان بوده و حذف شده به کرمان شهرت نموده است. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
کریم خان افغان. از سران سپاه نادر بود. هنگامی که نادرشاه میرزا محمدحسین شریفی حسینی را صاحب اختیار و حاکم فارس نمود، هفت هزار تن افغان وازبک و قزل باش از سپاهیان خود را با او روانه کرد وکریم خان سرکردۀ افغانهای اعزامی به شیراز بود. (ازتاریخ رجال ایران تألیف مهدی بامداد ج 3 ص 167)
لغت نامه دهخدا
(بُ نَ کَ)
دهی از دهستان قیلاب بخش اندیمشک است که در شهرستان دزفول واقع شده است و دارای 200 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
بریم خنه
فرهنگ گویش مازندرانی